در کشور ما رسانه، صنعت نیست
این استاد ارتباطات با بیان این نکته که در کشور ما رسانه صنعت نیست، میافزاید: افرادی که وارد عرصه رسانهداری میشوند افراد حرفهای نیستند و به اهل رسانه صدمه و خسارت غیرقابل جبران میزند چون تیمی از افراد حرفهای جذب میشوند و بعد از مدتی آنها را به امان خدا رها میشوند. این اتفاق بدی است. فردی که روزنامهای تاسیس میکند باید حساب کند که رسانهاش حداقل یک تا دو سال بازدهی اقتصادی نداشته باشد. او اگر به عنوان بخش خصوصی وارد این عرصه میشود باید این مورد را در نظر بگیرد. نکته دیگر اینکه این فرد باید بتواند به لطایفالحیلی حوزههای اقتصادی خود را قوی کند. از طرف دیگر ناخودآگاه رسانهها در کشورهای در حال توسعه نیازمند حمایتهای دولتی نیز هستند. بحث این نیست که دولت مستقیما حمایت مالی داشته باشد، به طور مثال دولت باید تسهیلاتی را در مورد آگهیهای بازرگانی دولتی در نظر بگیرد و آنها را به تناسب بین همه توزیع کند. متاسفانه هر دولت با رویکرد سیاسی و جناحی خود حتی آگهیهایش را بین طیف جناح خودش توزیع میکند. شاید روزنامهها هنوز هم به یارانههای دولتی نیاز داشته باشند.
او ادامه میدهد: این نگاه غلط است که شخصی به امید یارانه دولتی وارد عرصه رسانه شود. در این میان عدهای از روزنامهها کاغذ دولتی دریافت میکنند و به قیمت غیردولتی میفروشد و از این راه حقوق کارمندان و روزنامهنگارانش را پرداخت میکند ولی این روزنامهنگاری نیست. مشخص است که افرادی که میخواهند وارد عرصه روزنامهداری ،خصوصا در بخش خصوصی شوند، حتما باید به قدر کفایت از حوزه مدیریت و اقتصاد آگاهی داشته باشند. ولی متاسفانه چون رسانههای دولتی، خصوصی و نیمهخصوصیهای ما کارکرد اساسی ندارند، همگی متضرر هستند.
نبود برنامه استراتژیک و بودجهبندی صحیح از جمله دلایل شکست رسانهها
یکی از دلایل تعطیلی روزنامه «جامعه فردا» عدم استقبال گیشه از این روزنامه بود، اما آیا در شرایط کنونی که فروش روزنامههای سابقهدار هم تعریفی ندارد، اتکا به فروش گیشه برای جبران بخشی از هزینههای روزنامه منطقی است؟ ببران میگوید: اقتصاد رسانه با تکفروشی و گیشه مهیا نمیشود. بخش مهم اقتصاد روزنامه جذب اسپانسر و آگهیهای کلان است. یعنی نگاهی کلان و بلندمدت. کسی که وارد حوزه مدیریت رسانه میشود باید برنامهریزی استراتژیک داشته باشد. باید برنامه کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت وجود داشته باشد و در این برنامهها باید همه موارد حوزه مدیریتی دیده شود. مهمترین وظیفه مدیریت برنامهریزی، سازماندهی، هماهنگی و کارگزینی درست است. کارگزینی درست یعنی به کار گرفتن نیروی حرفهای هم در حوزه رسانه و بخش تحریریه و هم در بخش بازرگانی. متاسفانه بخش بازرگانی روزنامههای ما چندان قوی نیستند.
این استاد دانشگاه مهمترین نکته در حوزه اقتصادی را بودجهبندی میداند و میگوید: چطور فردی بودجهبندی اقتصادی داشته که امروز دیگر مجبور به تعطیلی شده است و هم خودش و عدهای را از کار بیکار کرده است؟ اما اگر دلایل سیاسی پشت این تصمیمات است، بحثی جدا مطرح خواهد شد.
لزوم آموزش دانشگاهی در حوزه مدیریت و اقتصاد رسانه
چند وقتی است که نظریه «مرگ رسانههای مکتوب» مطرح شده و گفته میشود که دوران مطبوعات به سر آمده است. در چنین شرایطی آیا تاسیس یک روزنامه جدید منطقی است؟ ببران میگوید: همواره چنین اقدامی منطقی است به شرط آن که کاربلد باشیم. درست است که این روزها بحث اینترنت و رسانههای مجازی مطرح است. ما باید در این شرایط هم نگاه مدیریت همگرا داشته باشیم. ما باید تمام حوزههای رسانهای را قوی کنیم و هم بخش رسانههای مجازی را تقویت کند. ما باید کاملا نگاه تجارت الکترونیک را لحاظ کنیم و از این طریق هم منتفع شویم. ما چندان به این حوزهها وارد نیستیم و مطالعه چندانی در حوزه عملکرد دنیا در حوزه رسانه و اقتصاد آن نداریم. بخش دانشگاهی ما باید اهتمام بیشتری کنند تا افراد جدیدی را برای این عرصهها آموزش دهند. البته دولت و وزارت ارشاد هم باید چنین نگاهی را در صنعت رسانه کشور جا بیندازند.