بهزودی تب رسانهای ماجرا فروکش خواهد کرد اما هنوز مانده تا برف زمین آب شود. کمی صبر لازم است تا واقعیتها و اهداف پشت پرده این ماجرا روشن شود.همین حالا گمانههای قویای وجود دارد که این حادثه در مختصات کوچکتر مشابهتهایی با ماجرای11سپتامبر دارد.همانگونه که پس از انفجار برجهای دوقلو، آمریکا برنامههای جدیدی را به بهانه مبارزه با تروریسم در جهان و مخصوصا خاورمیانه آغاز کرد، دور از انتظار نیست که این حادثه نیز بهانهای برای اجرای برنامههای جدید در منطقه باشد.
اما آنچه در این میان اهمیت دارد، نحوه پوشش خبری این حادثه در رسانههاست.جریان سلطه، قبضه چشمگیری بر رسانههای جهان دارد و سوگمندانه باید اعتراف کرد کاملا هدفمند و البته موفق در این زمینه از قدرت رسانهها بهرهبرداری میکند.واقعیت این است که اخباری که به مخاطبان میرسند بهگونهای گزینش و برجستهسازی میشوند تا با دستکاری واقعیت، مطابق اهداف مورد نظر این جریان کمک کند.با وجود همه ادعاها درخصوص آزادی بیان و جریان آزاد اطلاعات، تردید نکنید اخباری که منطبق بر این اهداف نباشند مجالی برای عرضه و دیده شدن نخواهند داشت. پیش از انفجار پاریس، حوادث مشابهی در لبنان رخ داد و آنجا هم عده زیادی کشته شدند.اما یک پژوهش ساده آماری در رسانهها نشان خواهد داد که از نظر جریان مسلط رسانهای، زندگی فرانسویها اهمیت بیشتری از لبنانیها داشته است.پس از انفجارهای پاریس، فیسبوک قابلیتی را برای کاربران فعال کرد تا درصورت حضور در محل حوادث، دوستانشان را از سلامت خود مطلع کنند یا کمک بخواهند.
کاربران لبنانی پس از این ماجرا در فیسبوک نوشتند:«فقط اطمینان از سلامت مردم پاریس مهم بود؟» مسلمانان میانمار هم میتوانستند همین گلایه را از گوگل داشته باشند که چرا تنها پس از این حادثه لوگوی خود را تغییر داد و هرگز به کشته شدن هزاران مسلمان بیگناه واکنشی نشان نداد.دقت کنید برخی از این رسانهها که پیش از این به داعشیها بهعنوان یک فرقه در جهان اسلام نگاه میکردند و آنها را «پیکارجو» میخواندند، پس از این انفجارها از واژه تروریست استفاده کردند. آنها رسانههای جهان را در اختیار گرفتهاند و البته که تحقق اهداف خودشان را از این مسیر دنبال میکنند.جهان اسلام و بهطور مشخص جریان خط مقاومت در منطقه باید توسعه رسانهها را در دستور کار خود قرار بدهد تا شاید بتواند اندکی این فضای نابرابر را بشکند.این کار البته بر عهده دولتها و نهادهای رسانهای است اما من و شما بهعنوان یک شهروند چه باید بکنیم؟ آیا حالا که در این فضای نابرابر رسانهای هستیم، باید رفتاری منفعلانه داشته باشیم؟
«سواد رسانهای» میتواند باعث رفتار هوشمندانهتر ما در این فضا شود.اینکه با درک این نابرابری رسانهای هر خبری را باور نکنیم، نسبت به خبرها نگاه انتقادی داشته باشیم و البته از بازنشر هرخبری که در شبکههای اجتماعی بهدستمان میرسد خودداری کنیم. در همین روزها و در شبکههای موبایلی دیدم که کاربران ایرانی تصویری از یک جوان که جلیقه جنگی بر تن و قرآن در دست دارد را بهعنوان عکس یکی از عوامل این انفجار منتشر میکنند.فقط کمی دقت نشان میداد این تصویر جعلی است، چراکه آن جوان کلاه و ریش «سیک»ها که هندی هستند را داشت و اصولا مسلمان نبود تا قرآن در دست بگیرد.البته بعد هم تصویر اصلی منتشر و مشخص شد آنچه در دست داشته یک دستگاه «آیپد» بوده و این معجزه فتوشاپ است که خیلیها فریبش را خورده بودند.
همه ماجرا این است که یاد بگیریم چطور از رسانهها استفاده کنیم.حتما آن لطیفه معروف جهانی را شنیدهاید که روزی جورج بوش سرگرم صحبت با وزیر دفاع کشورش بود.یکی از دوستانشان پرسید از چه حرف میزنید؟ بوش گفت:«در حال تدارک جنگ تازهای هستیم.»دوستش پرسید، که چه کنید؟ بوش گفت: «یک میلیون مسلمان و آنجلینا جولی» را بکشیم.دوستش پرسید: «چرا میخواهد آنجلینا را بکشید.» بوش به وزیر دفاعش گفت: «دیدی جان جولی از جان یک میلیون مسلمان با ارزشتر است؟» باید مراقب باشیم که زندگی آنجلینا جولی برای ما از زندگی یک میلیون مسلمان مهمتر نباشد، همین!
منبع: همشهری آنلاین