شفقنا- «چهارشنبه سیاه» یعنی ۳۰ دی امسال که طالبان دو گروه رسانهای طلوع و موبی گروپ را بعد از تهدیدی چندماهه هدف حمله قرار داد، اگر چه به روایت یکی از افغانها در میزگرد شفقنا چندان عجیب نیست اما در حافظهی کوتاه مدت تداعیگر رفتار رسانهای داعش در اعدام خبرنگاران و برای جلب توجه بیشتر است. برخی معتقدند طالبان پس از آن که مدتها منزوی بود، با این اقدام و حملههای مشابه به خبرنگاران دیگر تلاش می کند به نوعی از داعش تقلید کند و خود را دوباره به صدر اخبار برگرداند. صدیقه ببران، مدرس علوم ارتباطات و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی؛ احمد مرجانینژاد، کارشناس مسایل افغانستان و یوسف احمدی، دانشجوی دکتری ارتباطات دانشگاه تهران در میزگرد شفقنا با عنوان «رسانهها و گروههای افراطگرا» به بررسی دلایل حملهی طالبان به این گروههای رسانهای و ارتباط مستقیم و غیرمستقیم رسانهها و گروههای افراطگرا و آیندهی این گروهها با تحلیل شرایط منطقه و جهان پرداختند که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
بهانهی برگزاری این میزگرد حملهی طالبان به دو گروه رسانهای در چهارشنبه ۳۰ دی است، و گذشته از بازتاب رسانهای آن، تغییر مسیر مهمی را در رفتار طالبان نشان میدهد و به نظر میرسد طالبان که مدتی است منزوی شده و دیگر از تنشی که حیات این گروهها به آن وابسته است، خبری نیست به نوعی از داعش و رفتار رسانهای و جنجالی او تقلید کرده است. با توجه به این که در ماههای گذشته و حملههای دیگر طالبان هم خبرنگاران هدف قرار گرفتهاند، بررسی دلایل این حملهها مهم است. خانم ببران برای شروع بحث آیا شما با این موضوع موافق هستید که طالبان رفتار رسانهای خود را از داعش تقلید کرده است؟
ببران: من چنین تصوری را ندارم. چون قبل از این اگر شما به یاد داشته باشید، یکی از شهیدان اهل قلم ما آقای صارمی، خبرنگار ایرنا در یکی از جنگ های این چنینی شهید شد، البته ایشان با دیپلماتها بودند ولی به هر حال حضور خبرنگاران در جنگ تبعاتی دارد و فکر نکنیم صرفا این مورد بوده است. ممکن است یکی از اهداف جدید باشد، ولی این موضوع قابل بحث است. من میخواهم کمی این موضوع را با ظهور داعش تلفیق کنم. فکر می کنم بروز و ظهور داعش در منطقه در دههی اخیر از زمان شکل گیری القاعده و بعد شاخهای است که از آن منشعب میشود و داعش را به وجود میآورد. بررسی این گروه، این نکتهی شما را نشان میدهد که داعش روند مبارزات را از شکل سنتی به سمت شکلهای مدرنتری میآورد. حالا با توجه به این قضیه میتوانیم بگوییم طالبان هم روشهای جدید را به کار میگیرد ولی مطمئن نیستیم که این هدف قراردادن گروهای خبری دقیقا پیروی از داعش است یا نه.
سه ماه قبل از حمله اینگروههای رسانهای را تهدید کرده بودند.
خب بله. داعش خبرنگاران ایرانی را هم تهدید و به آنها حمله کرده است. به خاطر کاری که ایران در آنجا انجام میدهد و به گمان آنها این خبرنگاران فقط خبرنگاری نمی کنند و البته آنها هیچ ابایی از اعدام خبرنگاران ندارند و چند خبرنگار خارجی هم گرفته و سر بریدهاند. اما این که آیا طالبان از داعش تقلید می کند، نیاز به یک تحقیق مفصل دارد و شاید دوستانی که در افغانستان بودهاند، بتوانند نظر دقیقتری دربارهی این موضوع بدهند.
آقای مرجانینژاد، آیا شما این ایده را قبول دارید که طالبان احساس انزوا داشته است و برای تقلید از داعش به این سمت می رود؟
مرجانی نژاد: با تایید نظر خانم دکتر به صورت جامع و این که موضوع مرتبط به کل منطقه است، این را قبول دارم. اما دربارهی افغانستان باید بگویم که آنها چند هدف را از حملات خود دنبال میکردند. مسلما این اولین بار نیست که در افغانستان به خبرنگاران حمله شده است و به طور قطع اولین و آخرین بار هم نخواهد بود. از ۳۰ دی میتوان به عنوان نمونهای از حمله به مطبوعات یاد کرد و این روز به چهارشنبه سیاه مشهور شد. آقای «صدیق الله توحیدی» رییس دیدهبان رسانههای افغانستان اعلام کرده که ظرف ۴ ماه گذشته میلادی ۴ روزنامهنگار کشته و سه تن زخمی شدند و ۲۵ تن نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. طالبان برای چند منظور این کار را انجام داده است. ابتدا این که روش آنها روش سنتی بود و فقط با جنگ و حملات اهداف خود را پیش میبردند اما چون در زمستان قرار داریم و الان زمان مناسبی برای جنگ نیست بنابراین اعضای طالبان باید موجودیت خود را به نوعی به افکار عمومی افغانستان و جهان اعلام میکردند. اولین تهدید آنها علیه دولت وحدت ملی بوده است که میخواهند سهمی از قدرت داشته باشند و بعد از سهم خواهی، تهدیدی برای آزادی هستند و میخواستند به جامعه رسانهای القا کنند که اگر حرف بزنید، چنین بلایی دامان شما را هم میگیرد و از طریق جلب توجه رسانه و تیتر یک بودن مداوم، قدرت خود را از این طریق به جامعه افغانستان نشان دهد.
این گروه تا قبل از سال ۲۰۱۵ میلادی به درخواست خبرنگاران برای ملاقات پاسخ مثبت نمیداد و بعد از سال ۲۰۱۵ به بعد که داعش در منطقه عربی مطرح شد، درخواستهای متعدد ملاقات با خبرنگاران داخلی و خارجی را دادند؛ به ویژه با ظهور داعش و مطرح شدن مساله حکومت خراسان در افغانستان؛ به نوعی طالبان از حضور داعش در افغانستان هراسان شد. این واکنشها نشانه واهمه طالبان از قدرت گیری داعش در افغانستان است و از طرف دیگر هم به نیروهای مداخله گر پیامی دارد که از طریق انعکاس نمایش قدرت و حضور، میخواهد مطالبات خود را بیان کند تا شرطهای آنها پذیرفته شود.
گروه موبی (MOBY GROUP) که تلویزیون طلوع هم جزو آن است، ظرف چند سال اخیر توانسته است جای بی.بی.سی را در افغانستان پر کند که این موضوع باعث ناراحتی بی.بی.سی هم شده است. ۴ بهمن ماه خبرنگار بی.بی.سی با ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان گفتوگویی داشت و او در آن مصاحبه اعلام کرد که از این شبکه فیلمهای مستهجن، اخبار مغایر با اسلام و ضدطالبان زیادی منتشر میشود و این خلاف موازین اسلامی است، ما هم به همین علت به دفتر طلوع حمله کردیم. البته در اینجا باید به نوع سوال خبرنگار بی.بی.سی هم توجه کرد «اگر رسانههای دیگری در افغانستان همین کارها را بکنند، آیا شما آنها را مورد هدف قرار میدهید؟» نوع سوال به گونهای بود که به مصاحبهشونده، جواب هم داد. او نیز پاسخ میدهد که اگر گوش نکردند طبیعی است به آنها حمله میشود. این مصاحبه از چند منظر قابل بررسی است. ابتدا این که در این زمان بی.بی.سی چه طور میتواند به راحتی با او گفتوگو کند؟ وقتی که بی.بی.سی با این تروریست مصاحبه میکند به نوعی تریبون را در اختیار تروریستها قرار میدهد. این نوع صحبت کردن همراه با یک نوع غرض و مرضی است که میتوان گفت تهدیدی هم علیه رسانههای دیگر به حساب میآید.
پس شما این ایده را قبول دارید که طالبان برای نشان دادن حیات خود به نوعی از داعش تقلید میکند؟
مرجانی نژاد: بله؛ البته دو روز بعد از این ماجرا هم به خانه معاون تلویزیون آرزو در مزار شریف حمله میکنند، به او آسیب میزنند و اثاثیه خانهاش را هم می برند.
آقای احمدی، نگاه مردم به رسانههایی که به آنها حمله شده، چطور است و چه فضایی بر رسانههای افغاستان باتوجه به تهدیدهای طالبان حاکم است؟
احمدی: من ابتدا باید مقدمه ای را بگویم. نظام دموکراسی افغانستان که ما از آن نام میبریم با همت کشورهای جهان بعد از سال ۲۰۰۰ تدوین شد. یک حکومتی براساس مشروعیت و دموکراسی شکل گرفت؛ اما خواسته مردم و ساختار اجتماعی جامعه افغانستان برای انتخاب حاکمان شیوهای غیر از انتخابات را میپسندیدند و همیشه خواستار این بودند که سران اقوام در قدرت سهیم باشند، نه این که حکومت براساس انتخابات چه ریاست جمهوری و چه مجلس شکل بگیرد. این نشان میدهد ساختار افغانستان یک ساختار قومیتی است و این شیوه از زمان «احمدشاه ابدالی» که افغانستان را از خراسان جدا کرد، وجود داشت. این مسایل در افغانستان یک ریشه تاریخی دارد و در همه ادوار حکومتهای قبیلهای شکل گرفتند. بنابراین هر کسی در راس قدرت قرار میگرفت، ابتدا اقوام خود را به قدرت میرساند و هیچ وقت مردم به این فکر نمیکردند که از اقوام دیگر نیز میتوانند در راس هرم قدرت قرار بگیرند. بعد از این که انقلاب کمونیستی در سال ۵۷ شکل گرفت، به مرور زمان مجاهدین قیام کردند و مردم متوجه شدند حکومتهای دیگری هم میتوانند بر سرکار باشند. در دوران پس از سقوط حکومت کمونیستی این مساله به وجود آمد که عدهای میگفتند حکومت از آنِ ماست چون ۲۵۰ سال در این منطقه حکومت کردیم و عدهی دیگری میگفتند حکومت تنها از آن شما نیست و باید انتخابات براساس شایسته سالاری شکل بگیرد، البته برخی دیگر هم به قومیت توجه میکردند و میگفتند اقوامی که در افغانستان حضور دارند باید براساس توازن قومی و نفوس جمعیت در قدرت حاضر باشند.
کابلی که امروز میبینیم در سال ۱۳۷۰-۱۳۷۵ به کلی ویران شده بود؛ چون نگرشهایی شکل گرفته بود و معتقد بودند که نباید حکومتهای قبیلهای در افغانستان به وجود بیاید اما این دیدگاه از بین نرفت تا این که حکومت طالبان بر سر کار آمد و حکومتهای قبیلهای تشدید شد، برای مثال طالبان هر کسی به غیر از قوم خود در افغانستان را کشت، از بین برد و برخی دیگر هم به اجبار مهاجرت کردند.
طالبان هم یک حکومت قبیلهای با شعار اسلامی شکل داد. پس از آنها میبینیم هم حکومت دموکراسی در جلسهای در شهر بُن آلمان با همت کشورهای مختلف جهان شکل گرفت. در این جلسه اقوام مختلف مانند «هزاره»، «ازبک»، «تاجیک»، «پشتون» و … همه در قدرت سهم داشتند. البته در گذشته قدرت تنها در دست اقوام پشتون بود بنابراین فضای قوم گرایی شکسته شد و حکومت دموکراسی به وجود آمد. درصورتی که کماکان مردم ذهنیتی قومی داشتند و این موضوع هم ناشی از یک جامعه قبیلهای است و به قول دورکیم میتوان به عنوان یک روابط مکانیکی از آن یاد کنیم.
آیا مشابه این نگاه قبیلهگرایی به حکومت، به رسانهها هم وجود دارد؟
احمدی: میخواهم همین بحث را توضیح بدهم. افغانستان چنین جامعهای است، اسم دموکراسی را با خود حمل میکند ولی بر جامعهای حکومت میکند که سنتی و قبیلهای است. یعنی دموکراسی مبتنی بر عقلانیت در آنجا وجود ندارد و تفکر مردم، تفکر جمعی و احساساتی است. به جای این که روابط براساس دموکراسی باشد مبتنی بر قومیت شکل میگیرد؛ برای مثال وقتی یک خان یا روحانی و… نسبت به اقدامی اعتراض میکند، همه مردم از آن حمایت میکنند چون تفکر او براساس باورها و قومیتگرایی است نه مبتنی بر عقلانیت. بنابراین این ارزشها میتواند در برابر رسانهها و عملکرد آنها قرار بگیرد.
در نتیجهی دموکراسی، رسانههای آزاد نیز شکل گرفتند و این هنجار رسانهای براساس مطبوعات آزاد بود. آنها معتقد بودند رسانهها باید طبق حقوق بشر، آزادی رسانه و آزادی بیان در جامعه شکل بگیرند. در صورتی که مردم جامعه افغانستان هنوز به این آمادگی نرسیده بود البته هنوز همین طور است. قانون رسانه آزاد میگوید هر کسی هر اندیشه و تفکری را میتواند در جامعه مطرح کند و نباید ممیزی وجود داشته باشد. این مساله به مذاق برخی روحانیان و مقامات محلی خوش نیامد، بنابراین برای این که از بیان عقاید و اندیشههای متفاوت جلوگیری کنند که با ارزشهای قومی در تضاد بود، آنها را تهدید کردند. کسانی که این عقاید را بیان میکردند و عقاید متفاوتی داشتند، تهدید میشدند. این تهدیدات به صورت رسمی از سال ۲۰۰۳ شروع شد. و به زمانی برمیگردد که در هرات رادیوی زنان تأسیس شد و مقامات محلی در هرات از آن جلوگیری کردند. بعد افرادی از اینتر نیوز آمدند و با مقامات آنجا صحبت کردند و مانع این تعطیلی شدند. بنابراین همه مردم افغانستان در شرایطی نیستند که بتوانند از قانون آزاد رسانهای حمایت کنند. ذهن مردم افغانستان ذهن قبیلهای است، هر آنچه رییس قبیله میگوید مردم هم از آن تبعیت میکنند و البته طالبان هم از این شرایط برخوردار است.
یعنی برخی از مردم هم به نوعی با طالبان و تفکرات آنها همراه هستند؟
احمدی: عدهای از پشتونها با طالبان همکاری میکنند و هیچ وقت آنها را به خاطر عملکردشان ملامت نکردهاند؛ شاهد بودیم که حملههای متعددی به خبرنگاران در این ۱۴ سال انجام شده است و هیچ وقت کسی به مراجع قضایی برای دادخواهی مراجعه نکرده است. سیاست رسانهای افغانستان با فضای جامعه افغانستان مغایر است و یک تضادی میان این دو فضا وجود دارد. اما انتظار میرفت دولت افغانستان فضای قومی و قبیلهای موجود را مدنظر قرار دهد و بر این اساس قانون جدیدی تصویب کند. بنابراین یک تضادی میان کارکرد رسانهها و افکار عمومی افغانستان وجود دارد.
بعد از چهارشنبه سیاه و اتفاقاتی که برای خبرنگاران در افغانستان رخ داده است، آیا مردم هم مثل مسوولان دولتی برای محکومیت این اقدامات، با خبرنگاران همراه شدند؟ در کل مردم چه واکنشهایی در قبال حمله به خبرنگاران داشتند؟
احمدی: میان مردم عام افغانستان با کسانی که جزو قشر تحصیل کرده به حساب میآیند، یک تفاوت فکری وجود دارد؛ طبقه تحصیل کرده این اتفاق را محکوم کردند و بیش از آن که منتقد عملکرد طالبان باشند، دولت افغانستان را نقد کردند و معتقد بودند دولت چرا امنیت اصحاب رسانهها را تامین نمیکند. سوالی مطرح است: چرا خبرنگارانی که تهدید میشوند از سوی صاحبان رسانه حمایت نمیشوند؟ البته برای مردم عام افغانستان این مساله تازگی ندارد و طی سالها این اتفاق رخ داده است و برخی از مردم افغانستان هم موافق رفتار تلویزیون طلوع، آریانا و آرزو نیستند؛ این شبکهها پیرو سیاستهای آزاد رسانهای هستند و آنها روحانیون، برخی احزاب و سیاسیون را نقد میکردند و عملکرد تلویزیون به مذاق مردم عام خوش نمیآید. برای مثال رادیوی سلام وطن دار به صورت طنز کار میکرد و افرادی را معرفی میکردند که برای ریاست جمهوری کاندیدا شده بودند. وقتی این برنامه به شخصیت یکی از رهبران میپردازد، طرفداران او به ساختمان این رادیو حمله میکنند و حتی تهدید میکنند ساختمان را خراب میکنیم و البته آن فرد خود به طرفدارانش میگوید چنین کاری را انجام ندهند. برخی از مردم عام پیش از این که رهبرشان دستور دهد خودشان دست به کار می شوند.
اگر بخواهیم رابطهی میان رسانهها و گروههای افراط گرا را تحلیل کنیم؛ با تناقضی مواجه میشویم، رسانهها مدعی روشنگری و آگاهی بخشی هستند اما گروههای افراطی فضای کاملا متفاوتی دارند و به نوعی تحجر را دنبال میکنند. با این حال بررسی عملکرد آنها نشان میدهد به نوعی ارتباط بین رسانهها با گروههای افراطگرا وجود داشته است. گاه این ارتباط مستقیم بوده است و طالبان و گروههای دیگر افراط گرا برای خود رسانههایی داشتهاند که اخبار و اطلاعات خود را در آن منتشر میکردند و گاهی ارتباط غیرمستقیم بوده است. رسانه، بر اساس رسالت خبری خود برای پوشش اخبار جهان، اخبار حملهها و تحرکات آنها را پوشش داده است و به نوعی قدرت آنها را بیش از آنچه بوده، نشان داده است. خانم ببران، تحلیل شما از این ارتباط چیست و فکر میکنید چه طور با چنین تناقضی این ارتباط شکل گرفته است؟
ببران: به نظر من تناقض وجود ندارد. این ماجرا روند صحیحی را طی کرده است. اتفاقی که در عصر جدید رخ داد تحول در قدرت نوین است. قدرت قدیم به طور صرف مبتنی بر نیروی زر و زور بود و در عصر جدید که ما به آن «عصر اطلاعات» میگوییم و با تکنولوژیهای نوین ارتباطی همراه شده است؛ میبینیم که گفتمان قدرت تغییر کرده است. گفتمان قدرت از سَمت سختافزاری صرف خارج میشود و به سمت نرمافزاری پیش میرود. بنابراین قدرت به دست کسانی میافتد که اطلاعات بیشتری دارند؛ پس به اندازهای که قدرت نظامی و پول مهم است، اطلاعات هم میتواند بسیار کمک کننده و مهم باشد. برای مثال جنگ خلیج فارس را در نظر بگیریم، ایالات متحده اولین کاری که انجام می دهد راه اندازی شبکه فاکس نیوز است و فاکس نیوز کمک کننده است. رسانه به نوعی میتواند قدرتی را حفظ کند یا حتی میتواند قدرت را جریان و تسری بدهد؛ به همین علت توجه نیروهای قدیم بیش از گذشته نسبت به حوزه رسانه جلب شده است. نگاه همه کسانی که میخواهند بازیگران این میدان باشند، از روند جنگ سنتی یا روند معادلات سنتی به سمت معادلات جدید و مدرن میرود. در معادلات مدرن، رسانه و حوزه اطلاعاتی نقش بسیار مهمی ایفا میکند. به این دلیل اگر جنگ جدیدی اتفاق میافتد، از حوزه سخت افزاری وارد جنگ نرم میشود و از قدرت سخت به سمت قدرت نرم میآید و این موارد در کنار هم کارآمدی بهتری دارند. به همین علت نیروهای بنیادگرا و تروریستی با همین تفکرات قبیلهای متوجه شدند که اگر بخواهند در قدرت بمانند و همچنان قدرت داشته باشند، چاره ای ندارند جز این که رسانه داشته باشند و از این طریق طرفداران خود را گسترش دهند. این تحولات را داعش در حوزه گروههای تروریستی ایجاد کرده است و حالا این تقلید به همین جهت اتفاق میافتد. طالبان به همان شیوهی جنگ گذشته پیش میرفت و درگیر بحث رسانه نبود تا زمانی که بنلادن میآید و ویدیوهایی از طریق رسانهها منتشر میکند. رسانهای که در این منطقه پا میگیرد، «الجزیره» است و به دلیل ارتباط قوی با اعضای گروه القاعده به سرعت شهرت و مخاطب پیدا میکند. اما در حال حاضر از شکل گذشته خارج شده و بسیار مدرنتر عمل میکند. گروههای افراطی بسیار حرفهای برخورد میکنند و اصلا سنتی عمل نمیکنند؛ در بسیار از مواقع هم از جریان رسانههای اصلی جلوتر قرار می گیرند. این گروهها حدود هفت رسانه دارند که اتفاقا خوب هم کار میکنند و حدود ۹۰ هزار صفحه در شبکههای اجتماعی مختلف دارند. پس اتفاقی که در دنیای امروز افتاده، ظهور یک قدرت جدید سایبری در نزد تروریستها است. پس میتوان گفت تروریسم جدید تروریسم سایبری است؛ البته این نکته بسیار قابل اهمیت و نگرانکنندهتر از قبل است. مقابله کردن با گروههای ترویستی چون عملیاتهای چریکی هم انجام میدهند، دشوار است. توان روز افزون این گروهها و رویش گروههای تروریستی جدید مانند داعش، گروههای قدیمی را ناگزیر میکند تا از آنها تقلید کنند.
نکته جالب توجه دیگر پیشرویهای فوقالعاده آنها است. تصور همه این بود که این گروهها تنها میتوانند در خاورمیانه نفوذ داشته باشند اما امروز در بخشهای زیادی از اروپا و آمریکا نیز قدرت دارند؛ حتی برخی از مردم آسیای جنوب شرقی درگیر شبکههای اجتماعی داعش هستند.
آقای مرجانینژاد، قدرت داعش و گروههای افراطی فقط به دلیل استفاده از رسانههاست یا حمایتهای مالی از طرف کشورهای منطقه هم کمک کننده است؟
مرجانی نژاد: داعش یک پروسه نیست بلکه یک پروژه است و پروژهای برای به آشوب کشیدن منطقه است. اما داعش یا هر گروه افراطی دیگری برای پرواز به دو بال احتیاج دارند، این دو بال هم قدرت نرمافزاری و هم سختافزاری است. داعش با توجه به جذب افراد متخصص از اروپا توانسته از فناوریهای ارتباطی به نحو احسن استفاده کند که تا به حال هیچ گروه دیگر تروریستی تا این حد موفق نبوده است؛ پس جذب افراد متخصص و حمایتها و درآمدهای مالی از عوامل موفقیت گروه داعش در استفاده از ابزار رسانه است. بنابراین در سایه این امکانات میتواند توان سخت افزاری خود را پیش ببرد و هم در مناطق مختلف به خوبی پیشروی کند و البته میتواند در فضای رسانهها بهویژه در فضای مجازی اعجاز کند؛ کاری که کشورهای بزرگ با همه قدرتهای انحصاری دولتی توانایی انجام آن را ندارند، این دو ویژگی داعش است.
اما انستیتوی مطالعاتی استراتژیک افغانستان در این اواخر تحقیقی انجام داده است که گروههای افراطی، شبه نظامیان، داعش و القاعده در شبکههای اجتماعی مجازی و رسانههای افغانستان فعالیت گستردهای را برای پیشبرد جنگ روانی، امنیتی و اطلاعاتی زیادی علیه افغانستان و حامیان او انجام میدهند و تهدید بزرگی علیه صلح در افغانستان محسوب میشوند. این تحقیق با عنوان «رسانههای اجتماعی و بیان روایتهای افراطی در افغانستان» از فوریه تا نوامبر ۲۰۱۵ در شهرهای کابل، جلال آباد و مزار شریف انجام شده است. آنها ابزار جنگی و سربازگیری را از طریق شبکههای اجتماعی انجام میدهند و داعش فعالتر از دیگر گروه تروریستی در شبکههای اجتماعی است. ناشناس ماندن در رسانههای اجتماعی یکی از تاکتیکهای مشترک در میان گروههای مخالف و تروریستی است. این حسابهای کاربری از نامهای زنانه مثل «خواهران مسلمان» و «تنظیم اسلامی زنان» استفاده میکنند یا به شکل حسابهای کاربری ناشناس و بدون عکس در صفحههای ناشناس فعالیت میکنند.
ببران: افرادی که با داعش در زمینه شبکههای اجتماعی کار میکنند بسیار متخصص و هکر هستند. یکی از اولین بحثهای آنها در حوزه شبکههای اجتماعی جذب نیرو و در مرحله بعد هم جذب منابع مالی بیشتر و از طرفی دیگر نیز گسترش عقاید خودشان است. داعش از طریق اپلیکیشن اندروید برخی از نیروهای خود را به خدمت میگیرد. نکته قابل توجه درباره فعالیت داعش در شبکههای اجتماعی این است که تا به حال القاعده و طالبان نتوانسته بودند تا این اندازه اروپاییها و آمریکاییها را جذب کنند و قطعا طالبان و القاعده باید راهکار جدیدی برای رقابت با داعش انجام دهند.
به نظر شما آیا این موضوع از نگاه سنتی طالبان و القاعده نشأت نمیگیرد؟ اگر نگاهی به وضعیت گروههای مختلف در افغانستان بیندازیم، میبینیم رفتارهای داعش به لحاظ ارتباطی و رسانهای در افغانستان با داعش در کشورهای عربی تفاوت دارد. در کشورهای عربی علاقهمندی به تکنولوژی و استفاده از توییتر و مشابه آن بیشتر است و امکانات زیرساختی آن هم وجود دارد اما افغانستان این طور نیست. تحلیل شما تفاوتهای ارتباطی و رسانهای این گروهها در منطقه چیست؟
ببران: همان طور که گفتید افغانستان هنوز ساختارهای قوی و تکنولوژیکی ندارد اما داعش پول تزریق میکند. با آمدن القاعده یک کمکی به طالبان شد، اما به نظر من داعش نیروی کمکی خوبی برای طالبان محسوب میشود و میتواند برای افغانستان هم برنامهای تدارک ببیند؛ چون افغانستان ویژگی خاص ژئوپلیتیکی و به طور ذاتی افراد جنگجویی دارد. این گروهها در برخی موارد از جریان دو مرحلهای استفاده میکنند، یعنی ابتدا ملاها و نخبگان را جذب میکنند برای این که بتوانند در جوامع سنتی هم نفوذ داشته باشند و جریان سازی کنند. اما به هر حال باید برای آن پول خرج کند و داعش به نظر میرسد برای هزینه کردن ابایی ندارد و ممکن است در آینده بر روی افغانستان هم سرمایهگذاری کند.
گروههای افراطگرا برای برقراری حکومت تلاشی نمیکنند، حتی اگر در کشورهای مختلف مواضع آنها به خطر بیفتد، به مناطق ناامن دیگری میروند که بتوانند آنجا زندگی کنند مثل همین اقدامی که اخیرا داعش در حرکت به سمت لیبی انجام داد. آقای مرجانینژاد، به نظر شما با توجه به ویژگیهای این گروهها اینها تا کجا پیش خواهند رفت؟
مرجانی نژاد: اینها سالها نمیتوانند در یکجا ادامه دهند و بالاخره ابرقدرتها تکلیف آنها را مشخص خواهند کرد. این پروژه در یک جایی نتیجه میدهد و بنیانگذاران آنها در یک جایی به هدف خود میرسند. به نظر من افغانستان یک گذرگاهی برای عبور داعش و رسیدن به آسیای مرکزی است؛ بنابراین آمریکا میخواهد در مناطق مسلمان نشین فشاری به روسیه وارد کند و پای خود را روی خط قرمز روسیه میگذارد. از طریق افغانستان به تاجیکستان میرود و میتواند از طریق تاجیکستان روی گروههای متعصب چچن تاثیر بگذارد برای این که در راستای اهداف آمریکا بتوانند به دولت روسیه، فشار بیاورند. علت تقویت داعش در افغانستان، گذر داعش به سوی آسیای مرکزی است.
ببران: در حمله چهارشنبه بیشتر کسانی که کشته شدند شیعه بودند و به نظر میآید در رویکرد گروههای تروریستی هم شیعه کشی وجود دارد.
احمدی: قصد اصلی آنها شیعهکشی نبود و میخواستند یک جو رسانهای را به وجود بیاورند که از این طریق خودشان را مطرح کنند البته در سه ماه گذشته هم تهدیداتی علیه رسانهها داشتند.
چرا طالبان در گذشته به فضای رسانهای حمله نمیکرد و امروز چنین عملکردی را دارد؟
مرجانی نژاد: مدتی قبل از این که پروژه صلح چندجانبه شروع شود، نمایشگاه مد زنانه در کابل برگزار شد و این موضوع برای آنها بدتر از برنامههای تلویزیون طلوع بود اما اعضای طالبان نسبت به این موضوع واکنشی نداشتند، علت اقدامات تروریستی اخیر به دلیل آغاز مذاکرات صلح است و طالبان هم در این مذاکرات سهمخواهیها و مطالبات خود را بیان میکند.
یعنی معتقدید طالبان و داعش خود ابزاری هستند که از ابزار رسانه استفاده میکنند تا خواستههای ابرقدرتها تحقق یابد و به نوعی آنها بهتر و راحتتر بتوانند منطقه را کنترل کنند.
مرجانی نژاد: داعش پروژه چند منظوره است و رسانهها ابزاری برای داعش هستند. تنها برای برهم زدن امنیت عراق و سوریه شکل نگرفتند؛ این پروسه در نهایت «اسلام هراسی» است اما باید دید که در هر کدام از کشورهای اروپایی چند میلیون مسلمان وجود دارد. به مرور زمان تعداد مسلمانان افزایش پیدا میکند و آثار مولانا جزو پرفروشهای سال در آمریکا میشود؛ پس اسلام در کشورها در حال گسترش است و حکومتهای دموکراتیک در اروپا هیچ وقت به طور مستقیم با اسلام مقابله نمیکنند. بنابراین یکی دیگر از جنبههای ماهیت داعش اسلام هراسی است؛ به مرور زمان خانوادههای اروپایی و مسلمان با نمادهای اسلامی مقابله و به نوعی از آنها دوری میکنند. با نشان دادن چنین چهره خشنی از اسلام افراد سعی میکنند با چنین دینی که داعش خود را پرچمدار آن معرفی میکند، مواجه نشوند یا از آن پیروی نکنند پس مردم به دنبال حکومتهای لاییک و دموکراتیک خواهند رفت. از طرف دیگر داعش میتواند به شوروی فشار بیاورد، پاکستان هم که دست نشانده است و برای ایران و ترکیه هم از طریق عامل کُردی نقشه دارند؛ بنابراین داعش یک پروژه چند منظوره است که از رسانهها به عنوان ابزار مؤثر تبلیغی استفاده میکند.
ببران: من فکر می کنم که داعش به شکل ابزاری به وجود آمد اما کم کم شکل گرفته است. یکی از نگرانیهای غرب از این است که گروهی را شکل دادند و حالا علیه خودشان رشد میکند. نمیتوان گفت همه جوانب همان طوری است که آنها برنامهریزی کرده بودند، در حال حاضر بسیاری از مسایل عوض شده است. درست است که همچنان همان هدف را دنبال میکند اما سران کشورهای اروپایی بعد از اتفاقات پاریس به شدت نگران شدند و این فضای امنیتی به دلیل نگرانی از اقدامات تروریستی داعش در سال نو میلادی هم وجود داشت.
مرجانی نژاد: همان طور که گروه طالبان هم بعد از مساله شوروی باید از بین میرفت اما همچنان حیات دارند. بعد از اتمام جنگ در شوروی آنها به دنبال امیال خودشان رفتند.
با توجه به تنشهای به وجود آمده در منطقه و حمایتهای مالی از گروههای افراطگرا، به نظر شما آیا این گروهها با ابزار رسانهای میتوانند همچنان استقلال خود را حفظ کنند یا اگر ابرقدرت ها این گروهها را در تعارض با اهداف خود ببیند، از بین میبرند؟
ببران: غرب ابتدا آنها را به وجود آورده است اما داعش شهر راهبردی و نفت خیز موصل در عراق را تصرف و به طور رسمی اعلام کرد که من دولت هستم و بعد هم کابینه تشکیل دادند؛ بنابراین داعش قابل مقایسه با طالبان و القاعده نیست؛ داعش حتی وزیر ارتباطات و رسانه دارد که از ابوبکر البغدادی حکم گرفته است و بسیار قوی کار میکنند. داعش در یکی از شبکههای خود از جامعهشناسان، روانشناسان و فقهای خود استفاده میکند، برای این که بتواند تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد و اتفاقا تاثیر خوبی هم بر جامعهی مخاطب خود داشته است. بنابراین شکل جدیدی از تروریسم مجازی را شکل دادهاند.
آیا اگر این حمایت مالی و سیاسی از گروههای تروریستی قطع شود، میتوانند با استفاده از ابزار رسانه به حیات خود ادامه دهند؟
ببران: آنها قدرت را به دست آوردند و قدرتشان کم نخواهد شد. در حال حاضر به حمایتهای آمریکا احتیاجی ندارند و به ترکیه نفت میفروشند. البته منافع قدرتهای بزرگ هم در این است که جنگ و بحران همیشه در خاورمیانه وجود داشته باشد. اما در زمانهایی که خلاف منافع باشد، تروریستها را سرکوب میکنند.
مرجانی نژاد: تنش در منطقه، سیاست کلی هژمونی آمریکاست؛ تا تنش در این منطقه وجود نداشته باشد آمریکا به خوبی نمیتواند اهداف خود را پیش ببرد. قدرتهای بزرگ با توجه به افزایش قدرت داعش به فکر تضعیف قدرت داعش افتادند. بنابراین هم آمریکا و روسیه با یکدیگر همسو شدند، حملات هوایی، زمینی انجام دادند تا قدرت داعش تضعیف شود اما قصد از بین بردن داعش را ندارند، چون میتوانند از این تنشها برای آینده در اهداف دیگری استفاده کنند.
چشمانداز آینده گروههای افراطگرا چگونه است؟ تا کجا میتوانند از رسانهها برای قدرتنمایی استفاده کنند؟
احمدی: مادامی که سیاستهای رسانهای آزاد افغانستان ادامه داشته باشد و سریالهایی پخش شود که مخالف ارزشهای اسلامی جامعه افغانستان باشد؛ نیروهای داعش میتوانند اهرم قدرت بیشتری در افغانستان داشته باشند چون جامعه سنتی افغانستان از این سیاستهای رسانهای بیزار هستند بنابراین به سمت داعش و طالبان گرایش پیدا میکنند که منادی شریعت و اسلام هستند. اگر دولت افغانستان در سیاستهای رسانهای خود تجدیدنظر کند و این رویکرد آزاد رسانهای را تغییر دهد می تواند موفقتر عمل کند. رویکرد آزاد رسانهای حتی در اروپا هم شکست خورده است. در افغانستان که جامعه سنتی دارد، نظام بوروکراسی و عقلانی وجود ندارد بلکه همه چیز مبتنی بر احساس جمعی است. از این نظر وجود چنین رسانههایی در افغانستان موجب تقویت گروههای تروریستی میشود. برخی روحانیون هم به این برنامهها اعتراض میکنند و معتقدند این رسانهها موازین و آموزههای اسلامی را در نظر نمیگیرد و تنها شیوهی زندگی غربی را در جامعه افغانستان ترویج میکند.
پس شما معتقد هستید اگر سیاستهای رسانهای مبتنی بر مسوولیت اجتماعی شکل بگیرد، بهتر میتواند با مردم ارتباط برقرار کند و بخشی از انتقادها که فضای رسانهای غربی را تداعی میکند، از بین ببرد؟
احمدی: حدود ۷۰ درصد مردم افغانستان روستایی هستند در واقع دسترسی به شبکههای اجتماعی ندارند که از این طریق اقناع شوند.
شما دربارهی کنترل رسانهها صحبت کردید تا شرایط اجتماعی را کنترل کند. از طرف دیگر برخی معتقدند باید قوانینی وجود داشته باشد که از خبرنگاران هم حمایت شود، این موضوع مورد نظر شما هم است؟
احمدی: دولت باید قوانینی در نظر بگیرد که با امنیت جانی و مالی خبرنگاران همسو باشد. وقتی که یک خبرنگار از امنیت جانی و ابتداییترین حقوق برخوردار نیست پس قانون آزاد مطبوعات هم نمیتواند موثر باشد. در سال ۸۱ قانون مطبوعات تصویب شد و سال ۸۲ هم از سوی یونسکو مورد ویرایش قرار گرفت و وزیر اطلاعات فرهنگ قول داد تا قانون را براساس هنجارهای فرهنگی افغانستان مورد بررسی قرار دهد. دولت هم دوسال بعد این قانون را تصویب کرد، بنابراین قانون جدید از سال ۸۴ در افغانستان رسمیت پیدا کرد. چنین قانونی وجود دارد اما صاحبان رسانه و دولت از این قانون تخطی میکنند؛ برای مثال صاحب رسانه هیچ موقع از حقوق خبرنگار خود حمایت نکرده است.
مرجانی نژاد: اجرای قانون در شرایطی رخ میدهد که شرایط عادی باشد. در افغانستان شرایط عادی نیست، در این کشور وزیر و وکیل امنیت ندارند پس نباید انتظار داشته باشیم که خبرنگار امنیت داشته باشد. نباید فراموش کنیم که دربارهی یک کشور جنگزده صحبت میکنیم. به طور مثال ترکیه، ادعای دموکراسی و لاییک بودن دارد اما قانون مطبوعات اجرا نمیشود و خبرنگاران بسیاری در زندانها هستند. قوانین در مجامع بین المللی و کشورها باز هم به منافع قدرتهای بزرگ بستگی دارد. پس در افغانستان باید وضع عادی باشد تا ما انتظار اجرای قوانین را داشته باشیم. تا زمانی که در افغانستان جنگ و نا امنی است نه تنها وضعیت رسانهها بلکه هیچ یک از وجوه اجتماعی وضعیت امیدوار کننده و روشنی نخواهند داشت، همه چیز منوط به ایجاد امنیت است.
رسانهها بعد از اعدام خبرنگاران توسط داعش باید اخبار را پوشش میدادند و این سبب میشد قدرت داعش برجسته شود؛ یک رسانه باید چه طور وظایف خود را انجام دهد که عملکرد آنها با منافع گروههای افراط گرا همسو نشود؟
ببران: ما استراتژی درستی در قبال افغانستان نداریم نه تنها ما بلکه کل جهان اسلام که خشونت و افراطیگری را نفی میکند بنابراین باید یک استراتژی درستی به شکل منطقهای پیش بگیریم. ما باید نگاهی کلان را دنبال کنیم. این نقشه سیاستهای ارتباطی و رسانهای جدید با قدرت گروههای تروریستی مقابله کند یعنی رسانه علیه رسانه فعالیت کند. اگر شما قدرت نفوذ بیشتری داشته باشید در کنار آن باید شیوه عمل و بازی کردن را هم بدانید. چون گروههای تروریستی به نام اسلام، خشونت را رواج دادند. باید کشورهای اسلامی منطقه نیز با هم همکاری کنند. منطقه گرایی میتوانست در مقابل بحث جهانی سازی قرار بگیرد. برای مثال اگر یک ائتلاف بینالمللی رسانهای بهویژه در کشورهای منطقه و جهان اسلام برای مقابله با قدرت داعش شکل بگیرد و سیاستهای رسانهای به شکل حرفهای اعمال شود، میتوان حربه رسانهای داعش را خنثی کرد. سوال مهم در اینجا این است که ما چه عملکردی داشتیم، داعش تا این اندازه رشد پیدا کرده است. باید خدعه داعش خنثی شود. رسانهها نباید در زمین داعش بازی کنند و از طرف دیگر باید داعش حذف شود.
شما معتقدید رسانههای منطقهگرا میتوانند این شرایط را کنترل کنند. اما این رسانهها تنها بازیگر این میدان نیستند. رسانههای بینالمللی که قدرت، منابع مالی و مخاطب بیشتری دارند، هم در این میدان هستند. چه طور میتوان بر بازی آنها تاثیر گذاشت؟
ببران: عملکرد رسانههای بینالمللی جریان اصلی به نوعی از داعش حمایت میکند. اما در حال حاضر رویکرد این رسانهها هم نسبت به داعش عوض شده است. البته بی.بی.سی، سی. ان.ان یا صدای آمریکا داعش را دولت اسلامی میخوانند یعنی به طور رسمی این گروه تروریستی را تایید میکنند. آنها روند خود را پیش گرفتهاند اما با توجه به هجمههای داعش این رسانهها نیز عقب نشینی کردند. پس اگر میزان هجمه رسانهای کشورهای اسلامی افزایش پیدا کند قطعا داعش هم عقب نشینی میکند. در نهایت به نظرم تقویت رسانههای منطقهگرا باعث میشود در فضای کلی رسانهها هم تاثیر بگذارند و بنابراین باید جای خالی آنها را پر کرد.
مرجانی نژاد: یک موضوع دیگر این است که در رسانههای افغانستان تحمیل فرهنگ به جای انتقال فرهنگ انجام میشود. رسانهها و خبرگزاریهای افغانستان مصرف کننده هستند و معیارهای رفتاری، ارزشها و هنجارها را معیارهای قبیلهای و قومی تعیین میکند بنابراین فرهنگ قومی و قشری، افغانستان را از فرهنگ و هویت اصلی خودش دور کرده است. تعصب زمینههای رشد و انعطافپذیری را از جامعه افغانستان سلب کرده است.