ندا انتظامی -دکتر صدیقه ببران، استاد دانشگاه و عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی نگاه مثبتی به دهه شصتیها دارد. او در جایگاه فردی که سالها با این گروه سنی در دانشگاه و در مراکز دیگر مرتبط بوده معتقد است که اگر در این حوزه ناهنجاری وجود دارد به علت کمکاری مدیریت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بوده است. او که تحصیلکرده ارتباطات است پتانسیل این گروه را بسیار بالا میداند که باید در مسیر درست قرار میگرفت و حال او نگران دهه هفتادیها و نسل بعدی است.
«دهه شصت» فارغ از یک برهه زمانی چه تعریفی میتواند داشته باشد؟
زمانی که از دهه شصت صحبت میکنیم، مشکل این نیست که این افراد دهه شصتی هستند بلکه مشکل این است که در این زمان بیشترین میزان جمعیت بیش از توان ظرفیت کشور بود. در این دهه کشور وارد رشد بالای 4.2 درصد شد که این رقم بیش از توان و پتانسیل کشور بود. از سوی دیگر کشور همزمان در جنگ تحمیلی بود و بهعبارتدیگر امکانات ویژهای هم در کشور موجود نبود. این گروه ازیکطرف مانند تیغ دودم میماند؛ از طرف دیگر جمعیت جوان از مزایای خوب کشورها بهحساب میآید؛ اما به دلیل عدم همخوانی پتانسیلهای کشور، رشد بالای جمعیت و عدم زیرساختهای لازم چه از بعد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی همخوانی ایجاد نشده و بچههایی که در این دهه متولد شدهاند همواره با مشکلات زیادی مواجه شدند.
دقیقا این نکتهای است که آقای جهانگیری در صحبتهای خودشان اشاره کردند.
قاعدتا افراد متولد دهه 60 به دلیل شرایط خاص که در آن رشد کردهاند؛ بسیار بچههای بافرهنگ و باسوادی هستند. جنگ کماکان باقی بود اما مشکلات و موانع متعدد اقتصادی سبب بالندگی زیاد این افراد نشد. شاید مهمترین مشکل این دهه تعداد بالای جمعیت این افراد بود. به همین دلیل در دهه 70 روی رشد جمعیت کشور کار شد و رشد جمعیت به زیر 2.5 درصد رسید. بهعبارتدیگر بیش از 1.5 درصد کاهش جمعیت در ایران داشتیم. البته این روند هم در درازمدت مشکلات دیگری را برای جامعه ایجاد میکند چراکه ما رشد جمعیت را متوازن نکردهایم و در آینده با روند کاهش جمعیت، کشور پیر خواهد شد.
درهرحال ما با این دهه مواجه هستیم. با این تعاریف چه باید کرد؟
برای این افراد ما نیازمند حوزه مدیریت اقتصادی، مدیریت فرهنگی و مدیریت اجتماعی هستیم. در این دوره گرایش به مدارک تحصیلی بالا رفت و اولین مسالهای که این دوستان با آن درگیر شدند این بود که دهه شصتیها همگی دارای مدارج عالیه تحصیلی بودند. حال با توجه به نسبت مدارک و مدارجی تحصیلی که این افراد داشتند، آنها با وضعیت بیکاری مواجه شدند. یعنی برای افرادی که باید وارد حوزه کار میشدند بهاندازه لازم پتانسیل و زمینه کار فراهم نشد و این مورد به آسیبهای دهه شصتیها اضافه کرد. باید گفت که حلقههای حوزههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به یکدیگر وابسته هستند. اگر جایی نارسایی وجود داشته باشد، این نارسایی به بخشهای دیگر هم منتقل میشود. بنابراین هم برای افراد دهه 60 زیرساختهای فرهنگی لازم را ایجاد کرد و از آن مهمتر برای دهه 70 هم زیرساختهای فرهنگی فراهم کرد. با توجه به اتفاقات و رسانههای جدیدی که روی کار آمده باید گفت زمینههای متعددی برای این نسل که درگیر تکنولوژی هستند، فراهم است. باید دولت و نهادهای فرهنگی، بهویژه نهادهای اقتصادی ما چه دولتی و چه غیردولتی فکر اساسی اول در حوزه اشتغال و دوم برای ارتقای فرهنگی این افراد انجام بدهند.
به ارتقای فرهنگ اشاره کردید. دهه 60 تاکید بر افزایش جمعیت بود. آیا در آن دوره به زیرساختهای فرهنگی این نسل توجه شد؟
به نظر میآید که توجه بسیار کم بوده است. به علت شرایط جامعه کشور درگیر جنگ بود، به نظر میرسد که زیرساختهای فرهنگی ما برای این نسل کفایت نمیکرد. به نظرم مدیریت فرهنگی ما مدیریت بهنگامی نبوده و بسیار ضعیف عمل کرده است.
آیا میتوانیم بگوییم که نتیجه این عملکرد در حال حاضر خودش را نشان داده است چراکه ما با افرادی مواجه هستیم که در گذر از سنت به مدرنیته هستند و گویی به فرهنگ ایران چندان وابسته نیستند و هنر مدرن را بیشتر دوست دارند و بهعبارتدیگر دچار ازخودبیگانگی شدهاند.
واقعیت این است که تحقیق اساسی در این مورد که آیا دهه شصتیها بیش از دیگران بافرهنگ ایرانی بیگانه هستند یا خیر بهشخصه انجام ندادهام و بعید هم میدانم کسی این کار را کرده باشد. به همین دلیل خیلی قاطع نمیتوان در این موردنظر داد. به نظرم دهه شصتیها به دلیل شرایط اجتماعی که در آن بودند، سختیهای بسیاری کشیدند، بسیار آدمهای محکمی هستند. دهه شصتیها دوران جنگ و پس از جنگ را طی کردهاند که دوران بسیار سختی بودند و به همین دلیل آنها بیش از دهههای دیگر آبدیده شدهاند. در حال حاضر یکی از متولدان دهه شصت وزیر دولت است، بسیاری از این دهه شصتیها مبدع استارتآپهای جدید هستند و در حوزه تکنولوژی بسیار فعال ورود کردهاند. نمیتوان گفت که آنها بیش از دیگران یا کمتر از دیگران بافرهنگ ایرانی بیگانه هستند. ولی این موضوع عمومیت دارد که زمانی درگیر گذر از سنت و مدرنیته هستیم، افراد ناخودآگاه به یک سمت گرایش دارند. واقعیت این است که دهه شصتیها در تعارض بین سنت و مدرنیته قرارگرفتهاند. به همین علتی است که در ابتدای صحبتهایم گفتم که عین شمشیر دو دمِ هستند و روی لبه تیغ حرکت میکنند. یک عده این سمت افتادهاند و یک عده در سمت دیگر. این تعارضهاست که باعث میشود نتوانند تطبیق درستی از شرایط واقعی داشته باشند و ناخودآگاه تمایلاتشان به سمتوسوهای مختلفی سوق پیدا کند، بااینحال باز میگویم در این مورد نمیتوان حکم قطعی داد.
دهه شصتیها توسط افراد دهههای قبل تربیتشدهاند. نسل قبلی فرهنگ و هنر ایران را بهخوبی میشناختند و به آن تسلط داشتند و حال امروز دهه شصتیها خود مسوول تربیت دهههای بعدی چه در مقام هنرمند، چه در مقام موزیسین، تئاتر و نویسنده هستند. آنها قرار است که فرهنگ و هنر این سرزمین را بسازند و آن را به نسل بعد منتقل کنند. آیا این تعارض و ناآشنایی این افراد نگرانکننده نیست؟
این اتفاق مرحله گذر از سنت به مدرنیته است که واقعه عجیبی تحت عنوان «شکاف بین نسلها» را ایجاد کرده است. کما اینکه دهه چهل و پنجاهیها میزان شکاف بین نسلهایشان کمتر بود و شاید بتوان گفت در دهههای اخیر شکاف بین نسلها به شکل محسوسی بیشتر دیده میشود. البته این روند جهانی است و تنها مربوط به ایران نیست. یعنی میزان تعلقات به حوزههای سنتی، حوزه خانوادگی و حوزههای فرهنگی در اکثر کشورها به علت وجود حوزه تکنولوژی نوین، ورود افراد به این فضاها و آشنا شدن با محیطها، فرهنگها و هویتهای دیگر تا حد زیادی دچار تغییر شده و ایجاد تحول کرده است. به نسبتی که افراد دارای پایداری و پویایی حوزه هویتی باشند، میتوانند روی هویتهای اصلی خودشان پافشاری کنند و اگر دارای سستی هویت باشند، قطعا ازخودبیگانگی در آنها به وجود میآید.
منبع: روزنامه اعتماد