دکتر صدیقه ببران

دکتر صدیقه ببران

عضو هیأت علمی گروه ارتباطات دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه
دکتر صدیقه ببران

دکتر صدیقه ببران

عضو هیأت علمی گروه ارتباطات دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه

ببران، استاد ارتباطات در تحلیل عدم همزیستی رسانه های سنتی و نوین می گوید

 
  

 


 مینا شهنی : سر فصل های آموزشی دانشگاه ها مربوط به دهه ٧٠ میلادی است رییس جمهوران کشورهای بزرگ هم این روزها در توییتر برای هم خط و نشان می کشند و پیش از آنکه بیانیه های رسمی از کاخ های شان مواضع شان را منتشر کند در همان ٢٤٠ حرف (کاراکتر) توییتر برای هم کری می خوانند، ساعاتی بعد که بیانیه ها منتشر شوند بر اساس یکی- دو جمله ای ترامپ و پوتین و فلان مشاور مکرون و مرکل و حتی اکانت منتسب به مدافعان اسد و داعش می نویسد دنیا مواضعش را نسبت به سوریه و یمن و اعزام نیرو به خلیج فارس و... مشخص می کند. قدرت دنیای ارتباطات حالا سیاست را و حتی جنگ را هم تحت سیطره خود گرفته اما در کشور ما ایران- بسیاری از روزنامه نگاران، خبرنگاران و حتی سردبیران روزنامه ها و خبرگزاری ها هنوز به عضویت شبکه های اجتماعی در نیامده اند و در این شبکه ها اکانت ندارند و جالب تر اینکه نداشتن اکانت را به عنوان یک افتخار بی بدیل به حساب آورده و به آن می بالند. همین موضوع در میان اساتید علوم ارتباطات هم شایع و رایج است و این رشته سر درازی تا میان اساتید و وزرا هم دارد و عجیب تر اینکه بسیاری از مسوولان در شبکه های اجتماعی اکانت دارند اما اکانت های شان فعال نیست. مقابله روزنامه نگاری سنتی با فضای مجازی که شاید نخست از مقابله و واهمه تک تک همین روزنامه نگاران مخالف با فضای جدید آغاز شده بیش از آنکه به محدودیت فضای مجازی بینجامد سبب شد تا رسانه های سنتی بیش از پیش مهجور و گوشه گیر شده و قدرت نفوذشان را رفته رفته از دست بدهند تا آنجا که این روزها گرایش مردم به کانال های تلگرامی عملا منجر به کنار گذاشته شدن روزنامه ها از سوی افکار عمومی شده و اگر چه روزنامه ها منبع تغذیه برخی از کانال های تلگرامی هستند اما مردم به جای اینکه منبع اصلی را ورق بزنند ترجیح می دهند کانال های تلگرام را در گوشی های شان بالا و پایین کنند. دکتر «صدیقه ببران» استاد ارتباطات دانشگاه آزاد معتقد است: «روزنامه نگاری در کشور ما نتوانسته سازگار با ابزارهای نوین گام بردارد.» و به همین دلیل «مخاطب شناسی خوبی ندارد.» در نتیجه «چیزهایی که به درد مخاطب می خورد را عرصه نمی کندالبته او بر این نکته هم تاکید دارد که سرفصل دروس دانشگاهی در رشته ارتباطات متعلق به دهه هفتاد است و در این سرفصل ها هیچ نشانه ای از فضای سایبر و رسانه های نوین وجود ندارد که به خودی خود سبب شده است. این استاد دانشگاه معتقد است که نباید دلیل تیراژ محدود یک میلیونی روزنامه های سراسر کشور را به گردن رسانه های نوین انداخت چرا که مردم ما هرگز مردمان اهل مطالعه ای نبوده اند و هیچ وقت برای افزایش سرانه مطالعه در کشور و تقویت فرهنگ روزنامه خوانی کاری انجام نشده بنابراین می توان گفت یکی از دلایل پایین بودن تیراژ روزنامه ها هم ممکن است همین موضوع باشد. گفت وگوی روزنامه «اعتماد» با این استاد دانشگاه را بخوانید:

    
    
بحث بر سر اینکه رسانه های سنتی مانند روزنامه ها و مجله ها در برابر رسانه های نوین مثل تلگرام قافیه را باخته اند این روزها خیلی بالا گرفته و عملا باعث سرخوردگی تعداد زیادی از فعالان رسانه ای شده، شما فکر می کنید رسانه های سنتی بازنده این بازی هستند؟
    
رسانه های نوین به ویژه اینکه مجموعه رسانه های اجتماعی را هم دربرمی گیرد به علت تسلط ویژه ای که بر بخش های مختلف زندگی دارد با ظهور فیسبوک و توییتر و سایر شبکه های اجتماعی پا به عرصه گذاشت. در کشور ما این شبکه های اجتماعی مخاطبانی داشت اما تعداد این مخاطبان چندان زیاد نبود. ولی با ظهور رسانه هایی که متکی به اپلیکیشین های موبایل بودند مخاطبان این نوع رسانه ها به سرعت گسترش پیدا کردند و شاید حتی بشود گفت که این نوع رسانه ها رشد قارچ گونه ای را در کشور ما آغاز کردندکه این رشد با راه یافتن موبایل های نسل جدید به بازارهای کشور به سرعت طی شد و دیدیم که مردم نه تنها از پیام رسان های ابتدایی که از اپلیکیشن های پیشرفته تر که انتقال صدا و تصویر را هم انجام می داد به سرعت استقبال کردند و اصلا یکی از دلایل تمایل مردم به خرید موبایل های مدل جدید اشتیاق به استفاده از همین اپ های جدید بوده و هست یعنی مردم برای اینکه از اپ های جدیدتر که کارآمدی بیشتری دارند استفاده کنند مدام گوشی های مدل جدید می خرند.
    
    
همین اشتیاق مردم برای استفاده از اپلیکیشن های موبایل نشان می دهد که رسانه های چاپی بازنده اند و الان که ما داریم با هم صحبت می کنیم روزنامه ها به پایان خط رسیده اند؟
    
در بحث جایگاه رسانه های سنتی (چاپی) من اساسا معتقد نیستم که رسانه های سنتی ما در برابر این رسانه های نوظهور از بین می رود یا حیاتش را از دست خواهد داد، ولی نکته بسیار مهم این است که رسانه های سنتی ما که انتظار می رفت از ظرفیت های جدید رسانه های نوین که ما استفاده کننده آن هستیم عملا خود را کنار کشیدند و فقط نظاره گر ماجرا بودند شاید حتی نظاره گر هم نبودند و سعی کردند رسانه های نوین را نادیده بگیرند و برعکس انتظار ما به نوعی از این رسانه ها عقب ماندند و آثار این عقب ماندگی همچنان که می بینیم و می بینید همچنان مشهود و غیرقابل انکار است. واضح تر بگویم این بحث بارها مطرح شده که «آیا قرار است که رسانه های سنتی در برابر رسانه های مدرن حیات شان را از دست بدهند؟» پاسخ این اینکه ما می بینیم در دنیا این اتفاق رخ نداده و عملا در دنیای پیشرفته که زودتر از ما وارد دنیای رسانه شده و حتی زودتر از ما هم رسانه های نوین را تجربه کرده با مشکل تهدید جایگاه رسانه های سنتی روبرو نشده و روزنامه های نیویورک تایمز و نیوزویک و... همچنان به فعالیت شان ادامه می دهند و البته شبکه های رادیویی و تلویزیونی هم همچنان در حال ادامه کارشان هستند. اما برای این ماندگاری کارهایی انجام داده اند از جمله اینکه خودشان را با شرایط جدید و ویژگی های حضور در عرصه «جهانی شدن» هماهنگ کرده اند: در حال حاضر ما هم با شرایط جهانی شدن مواجه هستیم راه چاره این است که رسانه های ما هم در این عرصه جهانی شدن کاملا بازیگری کنند و بازیگر اصلی باشند، این دقیقا همان نکته ای است که در جهان توسعه یافته اتفاق افتاد و ما دیدیم که رسانه های کشورهای توسعه یافته تا حد ممکن با شرایط جدید سازگاری پیدا کردند و بخش رسانه های مدرن را در درون خودشان جا انداختند، به نوعی شما می بینید که این روزها یکی از بخش های اصلی در هر رسانه ای (شبکه تلویزیونی رادیویی گرفته تا روزنامه و مجله و...) برقراری ارتباط با مخاطب از طریق شبکه های اجتماعی است. این یکی از راه های بسیار خوبی است که آنها برای مخاطب سنجی، سوژه یابی و از همه مهم تر برای برقراری ارتباط دوسویه و چند سویه با مخاطب بهره می برند.
    




    
در دنیای جدید وقتی ما می گوییم که روزنامه نگاری مان هم وارد فضای سایبر شده حتما این نکته بسیار مهمی است روزنامه امروزه حوزه سایبر را باید در کنار خودش داشته باشد دیگر زمان و مکان را برای آن قائل نیستیم و نوع تولیدکنندگان تغییر کرده اند و ما تولیدکنندگان حرفه ای قبل را نداریم ما دسته ای از تولیدکنندگان جدید را به نام «شهروند- خبرنگار» در این حوزه داریم که عرصه روزنامه نگاری شهروندی را گشوده اند و به اعتقاد من این گروه توانسته اند به عرصه روزنامه نگاری رسمی کمک کنند. دیده ایم که در کشورهای مختلف عرصه روزنامه نگاری شهروندی را به عنوان یک فرصت در نظر گرفته و با ارزش گذاری بر این فرصت توانسته اند بهره فراوانی در جهت افزایش ارزش رسانه های رسمی از آن استفاده کنند اما در ایران رسانه های ما در این بخش هم موفقیت چندانی کسب نکرده اند و اگر چه به نظر می رسد که فعالیت های در این زمینه انجام شده اما حاصل این فعالیت ها در رسانه ها آنقدر نبوده که بتوان از آن به عنوان یکی از شاخص های موفقیت یک رسانه رسمی نام برد. خب این را هم می توان به عنوان یکی از غفلت های رسانه های رسمی کشور عنوان کرد و در فهرست فرصت های از دست رفته جای داد.
    
    
فکر می کنید رسانه های سنتی ما به جای اینکه تلاش کنند تا رسانه های نوین را به خدمت بگیرند عملا با واپس گرایی و تفکر سنتی یک فرصت طلایی را از دست داده اند؟
    
من معتقدم که رسانه های ما اصلا این فرصت را ندیدند و به راحتی از کنار آن گذشتند، در حالی که انتظار می رفت که با هوشمندی و دقت نظر این بخش را در خود جای دهند و با نگاهی به تجربه ای که در سایر کشورها وجود داشت برای رسانه های جدید جا باز کنند و فرصت را به غفلت نگذرانند.
    
    
دانشگاه های ما هم البته همچنان روزنامه نگاری سنتی آموزش می دهند و دانشجوهایی که سال ٩٧ فارغ التحصیل می شوند سطح دانش و سوادشان با دانشجویان فارغ التحصیل دهه و ٨٠ -٧٠ تفاوتی ندارد؟
    
ما در دانشگاه های مان همچنان روزنامه نگار سنتی پرورش می دهیم و تاکنون هرگز روزنامه نگار سایبر آموزش نداده ایم. به همان اندازه که مدیران رسانه ای و بخش رسانه های جریان اصلی ما این فرصت را به خوبی درنیافته اند به همان اندازه هم نظام آموزشی ما در حوزه روزنامه نگاری در دانشگاه ها در این بخش کاری انجام نداده است. اگر هم احیانا در کلاسی در دانشگاه آموزشی انجام شده به ابتکار شخصی اساتید مربوط می شود و ابدا در کل کشور تسری پیدا نکرده بلکه یک استاد به دلیل علاقه و میل شخصی و احیانا احساس مسوولیت نسبت به این حرفه تلاش کرده تا به دانشجویانش آموزش هایی را ارایه بدهد.
    
    
پس دانشگاه های ما با این حوزه کاملا بیگانه اند و روزنامه نگاری سایبری در سرفصل های درس های شان جایی ندارد؟
    
کماکان سرفصل های دروس ما متعلق به دهه هفتاد است این سرفصل ها هرگز بازنگری نشده اند. خب دهه هفتاد هم روزنامه نگاری سایبر نبوده پس در درس ها همچنین مبحثی وجود ندارد. به نظر می رسد در این بخش کم کاری از وزارت علوم است البته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم می توانست پیشنهادهایی بدهد که با همکاری دو وزارتخانه سرفصل های جدیدی تعریف شود و این سرفصل ها در دروس مرتبط با رشته های روزنامه نگاری وارد شود تا همزمان با تحولاتی که در این حوزه در سراسر جهان رخ داده دانش مورد نیاز در اختیار دانشجویان قرارداده شود و به این صورت دانش رسانه های سایبری از سوی دانشگاه ها به سمت رسانه ها سرازیر شده و گسترش پیدا کند تا نگرش جدیدی در این حوزه شکل بگیرد. این در حالی است که کماکان سرفصل های دروس کهنه در دانشگاه های ما تدریس می شود مگر اینکه ابتکار عملی از سوی استادی شکل بگیرد و دانشی در محیط آکادمیک منتقل شود. من معتقدم اگر قرار باشد روزنامه نگاری سایبر با روزنامه نگاری سنتی توامان همراه و همگام بشود باید آموزش های لازم هم در عرصه آموزش ما اتفاق بیفتند و گام های زیربنایی باید از دانشگاه ها برداشته شود هر چند که این فرصت حالا کاملا از دست رفته است اما به هر حال نمی توان برای همیشه از ارایه و عرضه این نوع اطلاعات و دانش روز به دانشجویان روزنامه نگاری چشمپوشی کرد و وزارتخانه های مسوول باید نسبت به تعیین سرفصل و برنامه ریزی برای این دروس مسوولانه عمل کنند.
    
    
شاید خود اساتید هم در این باره مقاومت کرده باشند؟
    
من فقط می توانم بگویم که متاسفانه برخی اساتید ما این عرصه را به خوبی نمی شناسند و به آن وارد هم نشده اند، نظام آموزشی و مدیریت رسانه ای مااز فرصت ورود رسانه های نوین به خوبی استفاده نکرد و ما به نوعی می شود گفت که مغلوب جریان رسانه ای نوینی شدیم که به علت فرآیند جهانی شدن ما را هم در بر گرفته و تحت تسلط خود درآورد.
    
    
ما به صورت حرفه ای هم نتوانسته ایم از رسانه های سایبری بهره ببریم یعنی روزنامه نگاری حرفه ای ما در این زمینه حرف چندانی برای گفتن ندارد، دلیل اصلی ما غافلگیر شدن روزنامه نگاران حرفه ای بوده؟
    
واقعیت این است به علت عدم سازگاری با تحولات جدید عملا توانایی کار در این عرصه از ما گرفته شده، ببینید وقتی شما می خواهید در یک عرصه بازیگری کنید باید توانایی و مهارت کافی و البته تسلط کافی بر ابزار را داشته باشید، خب در غیر این صورت نخواهید توانست بازیگر مسلطی باشید و عملا در صورتی که وارد بازی شوید احتمال باخت شما بسیار بیشتر از برنده بودن تان خواهد بود. یک مثال ساده اینکه نیروهای تروریستی داعش با مهارت کامل از ابزارهای نوین رسانه ای بهره می برند و نه تنها ما بلکه تمام جهان شاهد مهارت این گروه در بازی در این عرصه هستند. چون این گروه فهمیده که این، ابزار قدرتمندی است که می توان از آن بهره برد. به همان علت مهارت های ما همگام با حوزه های تئوریک و مفهومی ما پیش نرفته و به همان نسبت ما ابتکار عمل ویژه ای را در عرصه روزنامه نگاری نداریم.
    
    
تلگرام رقیب اصلی روزنامه های چاپی ما است و یکی از دلایل افت تیراژ روزنامه ها و حتی تعطیلی بسیاری از روزنامه ها طی سال های اخیر هم گسترش تلگرام بوده شما با این نظر موافقید؟
    
ابزارهای نوین فرصت های بسیار خوبی برای ارتباط با مخاطبان در اختیار رسانه ها قرار می دهند اما روزنامه نگاری در کشور ما نتوانسته سازگار با ابزارهای نوین گام بردارد به این ترتیب یک فرصت مناسب برای ارتباط با مخاطب و به تبع آن مخاطب شناسی را از دست داده وقتی یک رسانه این فرصت را از دست می دهد در نتیجه چیزهایی که به درد مخاطب می خورد را عرضه نمی کند یعنی نمی تواند سوژه یابی درست و دقیقی مطابق با نیازها و خواسته های مخاطبانش انجام دهد پس محتوای تولیدی دقیق، جذاب و خواستنی برای مخاطب تولید نمی کند. پس ارتباط بین مخاطب و روزنامه پایدار نخواهدماند و البته یک دلیل بسیار مهم هم این است که فرهنگ خواندن و مطالعه در میان مردم ما ضعیف است و ما هیچ وقت روی این بخش نتوانسته ایم کار کنیم و برنامه ای برای تقویت و افزایش زمان مطالعه در کشور نداشته ایم.
    
    
پس بین آنچه در روزنامه های چاپی منتشر می شود با آنچه مخاطب انتظار دارد و در جست وجوی آن است یک فاصله عمیقی وجود دارد و همین فاصله سبب رویگردانی مخاطب از روزنامه خواهد شد؟
    
بله، این فاصله خیلی عمیق است البته یک تالی فاسدی هم در این بین وجود دارد درست است که در رسانه های نوین سرعت بالاست و تولیدات این نوع رسانه ها معمولا بی واسطه و به سرعت به دست مردم می رسد اما نباید این نکته را از قلم انداخت که ناخودآگاه می بینید که این رسانه درگیر مشکلات اخلاق هم هستند و متاسفانه به خبرهای شان هم نمی شود تکیه کرد ولی اتفاقی که افتاده چون که ما نتوانسته ایم مدیریت خوبی همزمان داشته باشیم این نوع رسانه ها میدان را به دست گرفته اند و ناخودآگاه مخاطبان رسانه های رسمی به راه های دیگر هم می کشانند ولی ماجرا این است که رسانه های رسمی مخاطب شناسی درستی ندارند و مخاطب هم می داند که اگر برود روزنامه بخرد آنچه انتظار دارد و می خواهد مسلما در صفحه های روزنامه پیدا نخواهد کرد پس احتمالا ترجیح می دهد که مطالبش را از رسانه های سایبر جست وجو کندو از همان فضا استفاده می کند.
    
    
یکی از مهم ترین دلایل اقبال رسانه های جدید این است که توانسته اند به خواسته های واقعی مخاطبان پاسخ های بهتری بدهند؟
    
بله، به نیازهای مخاطب نزدیک ترند سرعت عمل شان بسیار بالاتر است علایق مختلف مخاطب را در نظر می گیرند و حوزه روزنامه نگاری زرد هم در آنها بسیار بالاست ولی عملا به دلیل مخاطب شناسی دقیقی که دارند با اقبال گسترده ای از سوی مخاطب روبه رو می شوند و البته غفلت روزنامه های چاپی از روزنامه نگاری سایبر هم سبب شده تا این نوع رسانه ها توانمندتر به نظر برسند.
    
رسانه های سنتی ما که انتظار می رفت از ظرفیت های جدید رسانه های نوین که ما استفاده کننده آن هستیم عملا خود را کنار کشیدند و فقط نظاره گر ماجرا بودند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.